صداهای درهم و برهم، شور و غوغا در مجلس شادی وطرب، برای مثال بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از های های ماست (خواجو - ۳۲۹) ندبه و زاری، برای مثال بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی های و هوی (فردوسی - ۱/۳۱۶)
صداهای درهم و برهم، شور و غوغا در مجلس شادی وطرب، برای مِثال بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از های های ماست (خواجو - ۳۲۹) ندبه و زاری، برای مِثال بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی های و هوی (فردوسی - ۱/۳۱۶)
سخت تیره و تاریک. (جهانگیری). بسیار تیره و تاریک. (برهان). تاریک و تیره و بسیار تاریک. (آنندراج) (انجمن آرا). سخت تاریک. (فرهنگ رشیدی) : بمیدان چنین گفت بهرام گور که اکنون که شد روز ما تار و تور... فردوسی. ، ریزه باشد. (جهانگیری). ریزه ریزه و ذره ذره را نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
سخت تیره و تاریک. (جهانگیری). بسیار تیره و تاریک. (برهان). تاریک و تیره و بسیار تاریک. (آنندراج) (انجمن آرا). سخت تاریک. (فرهنگ رشیدی) : بمیدان چنین گفت بهرام گور که اکنون که شد روز ما تار و تور... فردوسی. ، ریزه باشد. (جهانگیری). ریزه ریزه و ذره ذره را نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
های هوی. هایاهوی. شور و غوغای اهل طرب: خوشا هایی ز حق وز بنده هویی میان بنده و حق های و هویی. عطار. ، غوغا. فریاد. ندبه و زاری. (برهان) : سپه داغ دل شاه با های و هوی سوی باغ ایرج نهادند روی. فردوسی. بکندند موی و شخودند روی از ایران برآمد یکی های و هوی. فردوسی. بزد کوس و سوی ره آورد روی جهان شد پر از لشکر و های و هوی. فردوسی. چو دارا چنان دید برگاشت روی گریزان همی رفت با های و هوی. فردوسی
های هوی. هایاهوی. شور و غوغای اهل طرب: خوشا هایی ز حق وز بنده هویی میان بنده و حق های و هویی. عطار. ، غوغا. فریاد. ندبه و زاری. (برهان) : سپه داغ دل شاه با های و هوی سوی باغ ایرج نهادند روی. فردوسی. بکندند موی و شخودند روی از ایران برآمد یکی های و هوی. فردوسی. بزد کوس و سوی ره آورد روی جهان شد پر از لشکر و های و هوی. فردوسی. چو دارا چنان دید برگاشت روی گریزان همی رفت با های و هوی. فردوسی
بمعنی هرج و مرج و آشوب و فتنه باشد. (برهان) ، در تداول عمومی، صداهایی که از امعا شنیده میشود. هیاهوئی که در موقع نزاع و مخاصمت می کنند: اینهمه غار و غور مکن، یعنی سر و صدای بی حاصل از خود درمیاور
بمعنی هرج و مرج و آشوب و فتنه باشد. (برهان) ، در تداول عمومی، صداهایی که از امعا شنیده میشود. هیاهوئی که در موقع نزاع و مخاصمت می کنند: اینهمه غار و غور مکن، یعنی سر و صدای بی حاصل از خود درمیاور